صفحه اصلی / مقاله

فرهنگی

  • 1403-05-24

چگونه مسیری که فمینیست‌ها شروع کردند به ال جی بی تی ها رسید؟

چگونه مسیری که فمینیست‌ها شروع کردند به ال جی بی تی ها رسید؟
  • تاریخ انتشار:
    1403-05-24

به گزارش  خبرگزاری تسنیم طیبه مجردیان: فمینیسم که ابتدا جنبشی برای احقاق حقوق اولیه زنان بود بعد از وارد شدن در بستر آکادمیک تلاش کرد برای خروج از بن بست‌های فرهنگی و رسیدن به برابری مطلق با مردان در حقوق و تکایف، مفاهیمی پایه و کلیدی و نظریاتی راهبردی پی‌ریزی کند. شاید بتوان گفت نظریه جنسیت یکی از مهمترین و راهبردی ترین این نظریات است. فمینیست‌ها بر پایه این نظریه هر نوع تفاوت جسمی غیر از بارداری و تفاوت‌های روانی و گرایشی زنان و مردان را انکار کردند و تنها تفاوت دو جنس را در قابلیت باروری زنان عنوان کردند. جمله معروف سیمون دوبوار که هیچکس زن به دنیا نمی‌آید بلکه زن می‌شود موید این ادعا است. اما نظریه پویا و داینامیک جنسیت همینجا متوقف نشد و در سیری پیش رونده کار به نقطه‌ای رسید که حتی جنس زن و مرد هم انکار شد. بنابراین مسیری که فمینیست‌ها با انکار جنسیت زنانه شروع کردند به انکار جنس و تکثرگرایی شدید جنسیتی در ال جی بی تی‌ها رسید و همچنان این رشته سر دراز دارد. دکتر فریبا علاسوند در گفتگو با خبرگزاری تسنیم سیر این تطور و حرکت پیش رونده را روایت کرده است که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

نظریه gender یا جنسیت؛

راه برون رفت فمینیسم از سنت‌هاو آغاز مسیری به سمت نظم نوین جنسی

اگر کل حوزه مطالعات زنان را خلاصه کنیم، فشرده‌ای از آن در می‌آید که نظریه جنسیت(gender) است. نظریه جنسیت در واقع یک راه برون رفت فمنیستی از سنت‌ها و آغاز مسیری به سمت نظم نوین جنسی بود. جنسیت یا gender فقط یک کلمه نیست بلکه یک ایدئولوژی خیلی داینامیک و پرتپش و در حال تحول ومفهومی به شدت استراتژیک و پایه در مطالعات فمنیستیاست. به همین خاطر من اصرار دارم به جای ترجمه gender به جنسیت از خود این واژه استفاده کنم. چون معتقد هستم جنسیت معادل کلمه gender نیست. اکثراً این واژه را درست به کار نمی‌برند و متوجه فرق میان دو اصطلاح تفاوت جنسیتی یا تفاوت جنسی نیستند. بعضی‌ها هم که این تفاوت را می‌دانند به نظر می‌رسد قبل از سال 2000 فریز شده‌اند و اصلاً با پویایی این مفهوم بعد از سال 2000 و در دو دهه اخیر جلو نیامده‌اند. لذا من همان واژه gender را به کار می‌برم.

خاطرم هست سال 86 واتیکان بودم و رئیس شورای خانواده در واتیکان تعبیری به کار برد که توجه من را بیشتر جلب کرد تا جدی‌تر این موضوع را پیگیری کنم. تعبیر او این بود که ایدئولوژی gender یعنی فرو کاهش gender به یک کلمه که من برای آن یک معنای لغوی در بیاورم و تمام؛ به معنای ندیدن ابعاد این نظریه هست.جنسیت در واقع یک مدرسه علمی است.

آیا دعوای فمینیزم بر سر حقوق زنان است؟

در واقع مسئلۀ اصلی در تقابل پارادایم­ها ازجمله پارادایم اسلامی با لیبرالیسم دربارۀ زنان، حقوقی نیست بلکه تقابل در مفاهیم پایه و هویت‌بخش است. اینکه یکی فمینیست می‌شود و یکی آنتی فمینیست، آیا بحث بر سر حقوق زنان است؟ یعنی آنتی فمینیست‌ها می‌گویند زنان به بربریت بروند و فقط فمینیست‌ها هستند که می‌گویند حق زنان را به آنها بدهیم؟ یا این جنگ یک جدال سیاسی است؟ آیا کسانی که در ایران درباره فمینیسم قلم می‌زنند، به صورت تخصصی آن را می‌شناسند؟ این بهانه‌ای است که من از شما خواهش کنم حوزه مطالعات جنسیت خود را تقویت کنید.

از جنبش تا نظریه اجتماعی؛ تاریخ دو قرن فمینیسم

چطور می‌شود که مفهوم جندر در ادبیات فمنیستی مطرح می‌شود؟ خانم مشیرزاده تعبیر خیلی خوبی دارد و اسم کتابش را هم همین گذاشته "از جنبش تا نظریه اجتماعی؛ تاریخ دو قرن فمنیسم" یعنی یک زمانی فمنیسم جنبشی برای دفاع از حقوق زنان و آن هم حداقل‌ها بود. فیلم حق رای SUFFRAGETTEاین مسئله را به خوبی نشان داده است. اگر این فیلم را ببینید و همانجا فریز شوید، فکر می‌کنید فمینیسم چقدر جذاب بوده و همینطور مانده است. این فیلم فلاکت زنان انگلیسی را نشان می‌دهد که چطور برای رسیدن به اینکه توجه ملکه انگلیس را جلب کنند تا بتوانند حق رأی داشته باشند کشته دادند.

جنبش فمینیسم کهبرای دفاع از حقوق زنان آغاز می‌شود مثل همه جنبش‌ها، یک منتها الیه رادیکال و تند دارد یک بخش میانی و معتدل و همه این‌ها در این سیر وجود دارد. زمانی که این جریان شروع می‌شود نه با خانواده مشکل دارد و نه با مادری و بارداری بلکه زنان یکسری حقوق ممنوع شده‌ای داشتند مثل اینکه ورودشان به دانشکده پزشکی و دانشکده حقوق ممنوع بود، سرکار نمی‌توانستند بروند، درآمد و ملک شخصی نمی‌توانستند داشته باشند و مسائلی از این قبیل.

استیفای حق رأی و افول جنبش فمینیسم

این جنبش تا سال 1920 فعال هست ولی چون دعوای خودشان را روی کاکل حق رأی بردند-به این دلیل که دیدند تا حق رأی نداشته باشند امکان چانه‌زنی‌شان ضعیف است-وقتی آمریکا سال 1920 به زنان حق رأی می‌دهد رهبری این جریان هم فرو می‌خوابد.

البته عوامل دیگری هم در افت این جریان تأثیر دارد مثل جنگ‌های جهانی از سال 1914 تا 1919 و سال 1945 تا 1949و رکود سنگین آمریکا در دهه 1930 و حرکت به سمت تشکیل آمریکای بزرگ که همگی باعث شد جنبش فمینیسم تحت الشعاع قرار بگیرد.

ورود فمنیسم به فاز آکادمیک و دانشگاهی

از دهه 1960 یک جریان آکادمیک وارد حوزه فمینیسم می‌شود یعنی جریان دانشگاهی به جریان فمینیسم ملحق می‌شود. این‌ها وقتی دوباره می‌خواهند حرکت خودشان را کلید بزنند می‌بینند دستشان خالی است. سوال این بود روی چه مفاهیم پایه‌ای کار کنند؟ چه ابزاری نظری‌ای دارند؟ چه جهان بینی برای این بحث دارند؟ چون بحث‌های جنبشی یک شروع و فراز و فرودی دارد که بالاخره می‌خوابد و حالا این سوال به وجود آمد که از این به بعد چه باید کرد؟ در نتیجه جریان دانشگاهی به سمت یک موضوع خیلی حساس و راهبردی می‌رود؛ مفهوم سازی چیزی که ما خیلی از آن غفلت می‌کنیم.

زنانگی برساخت است؛هیچکس زن به دنیا نمی‌آید بلکه زن می‌شود!

در دهه شصت هفتاد میلادی فمنیست‌ها متوجه شدند به یکسری مفاهیم پایه نیاز دارند که اصولاً نظریه‌های فمنیستی را روی آن سوار کنند. بعضی از این‌ مفاهیم پایه نقش محوری در شکل‌گیری نظریات فمنیستی داشتند و نظریه جنسیت مهمترین آنها است. از دهه 60 به بعد نظریه جنسیت متولد شد. گفتند ما یک زن(feminine) داریم یک زنانگی (feminine) یعنی بیولوژی زنانه به مانند ظرفی است که با چیز دیگری پر شده مثل آبی که در پارچ می‌ریزیم. اسم چیزی که در این پارچ می‌ریزند زنانگی است.

به عنوان مثال اینکه در تعریف زن بودن و زن چیست می‌گوییم زن موجودی عاطفی‌تر، مهربان‌تر، همدردتر و دیگرگراتر است‌ همین جا مچ‌گیری کردند و گفتند ما یک امر بیولوژیک یا زن بیولوژیک داریم که دارای قطعیت بیولوژیک است. در تعریف این زن بیولوژیک هم اول گفتند انسانی بعد گفتند موجودی که باردار می‌شود و می‌زاید، همینیعنی تنها تفاوت بیولوژی زن با مرد این است که زن امکان باروری دارد و می‌تواند 9 ماه بچه را نگه دارد تا به دنیا بیاید و غیر از این چیز دیگری در طبیعت زنانه به عنوان زن بودن نیست.

جنس به تفاوتهای طبیعی که منشأ بیولوژیک دارد، گفته می شود مثل بارداری و زایمان در زنان و Gender به تفاوت‌هایی اشاره دارد که زاییده موقعیت‌های محیطی مثل فرهنگ و اجتماع هستند. این تفکیک در نگرش فمینیستی برای کم اهمیت جلوه دادن تفاوت‌های طبیعی زنان و مردان صورت گرفته است. در این دیدگاه تنها تفاوت‌های تکوینی یا طبیعی میان زنان و مردان قابلیت زنان در تولید مثل است نه چیز دیگری.

آنهامعتقد بودند هیچکس زن زاده نمی‌شود، زن می‌شود. درواقع زنانگی را برساخت عناصری مثل فرهنگ، خانواده، تربیت، رسانه و مذهب می‌دانستند که زن را آنگونه که می‌خواهند تعریف می‌کنند و تعریف خودشان را به افراد تحمیل می‌کنند. مدعی این بودندوقتی شما یک امر هنجارین برای زن بودن و مرد بودن دارید و مرتب این‌ها را القا می‌کنید، افراد این چنین پرورش پیدا می‌کنند.

خلق نظریه جنسیت و تفکیک جنس و جنسیت برای برون رفت از بن بست!

حتی مدعی شدند ترشح هورمون‌های زنانه در بدن زنان مثل ترشح آدرنالین هست یعنی به نوعی واکنش به موقعیت است. می‌گفتند چون زن‌ها را در خانه حبس کردید، هورمون‌هایشان به مرور زمان به این شکل درآمده اما اگر زن‌ها بیرون بیایند دقیقاً همان هورمون‌های مردانه را ترشح می‌کنند. تا این حد این نظریات قائل به امر برساختی بودند.

حالا واژه‌ای که نیاز داشتند تا بگویند زنانگی یا مردانگی-فرقی نمی‌کرد- برساخت است، واژه جنسیت بود. تا سال 2000 هر زمان از واژه جنسیت استفاده می‌کردند مرادشان برساختگی‌های زنانه بود. حالا این برساختگی‌های زنانه چه بود؟ به جز بارداری هر چیزی. چه نتیجه‌ای می‌خواستند بگیرند؟ می‌خواستند بگویند امر طبیعی را می‌گویید نمی‌شود کاری کرد اما امر بر ساختی را می‌شود تغییر داد.

زیست شناسی و روانشناسی کلاسیک توسط فمنیست‌ها به صلابه کشیده شد!

به همین خاطر جریان کلاسیک دانش زیست شناسی و روانشناسی در دهه 60 و 70 میلادی توسط این فمنیست‌ها به صلابه کشیده شد. آنها قائل به بازخوانی دانش روانشناسی و زیست شناسی بودند. به این دلیل که ما یک جریان ذات‌گرا داریم. جریان ذات‌گرا می‌گوید این طبیعت زنانه است و این طبیعت مردانه است. اما فمنیست‌ها اساساً مخالف این بودند که شما یک ذاتی را به عنوان ذات زنانه تعریف کنید و بگویید این ذات زنانه فلان خصوصیات روحی، روانی، رفتاری، ذهنی، کارکرد مغز و... را دارد. طوری شده بود که وقتی می‌خواستند به کسی فحش بدهند می‌گفتند اسنشیالیسم یا همان ذاتگرا. آنها ادعا می‌کردند تنها تفاوت زن با مرد این هست که قابلیت باروری دارد. حتی رادیکال فمینیست‌ها معتقد بودند ما باید با علم سوار بر این جبر طبیعی شویم و این را هم عوض کنیم. یعنی بخشی از پیش برنده‌های شبیه سازی و بحث‌هایی از این قبیل فمنیست‌های دهه 70 مثل شولامیت فایرستون بودند.

برای تغییر زنانگی و مردانگی برساختی خانواده‌ها ملزم به الگوهای نوین تربیتی شدند!

از این به بعد رسانه، فرهنگ و عناصر فرهنگی در جهت تغییر زنانگی و مردانگیِ برساختی فعال می‌شوند و مثلاً خانواده‌ها ملزم به روش‌های نوین تربیتی می‌شوند. فجایعی از آن موقع نقل می‌شود که گوشه‌ای از آن در کتاب پسران قربانیان فمینیسم نقل شده است.

نظامات نوین آموزشی یکی پس از دیگری شکل می‌گیرد و امتحان می‌شود. به نحوی که از دهه 60 تا دهه 90 میلادی در حوزه بحث جنسیت، شاهد سه الگوی آموزشی در آمریکا بودیم؛ الگوهای آموزشی آندروژنی(مرد زنی)، آندروسنتریک(مردمحور) و الگوی آموزشی زن محور.

الگوی آموزشی اول: آندروژنی

هر پسری باید به اندازه کافی دخترانه و هر دختری به اندازه کافی پسرانه پرورش پیدا کند

ابتدا الگوی آندروژنی را پیاده کردند. گفتند قبول که ما به لحاظ بیولوژیک یک دختر داریم و یک پسر اما هر پسری باید به اندازه کافی دخترانه و هر دختری به اندازه کافی پسرانه پرورش پیدا کند یعنی هر جنسی را باید تربیت جنس مخالف کرد و واقعاً دو دهه این ایده اجرا شد.

الگوی آموزشی دوم: مردمحوری و نقد زنانگی

زن‌ها باید مرد شوند!

پس اول الگوهای آندروژنی پیاده شد ولی به این علت که الگوی موفقی نبود و همچنین به دلیل اینکه مواضع فمنیستی رفته رفته تیزتر می‌شد جریانی مرد محور و قائل به برتری خصوصیات مردانه در فمنیسم شکل می‌گیرد که سیمون دوبوار و بتی فریدن دوره اول از طرفداران این ایده بودند.

فمینیسم اواخر دهه 70 معتقد بود هرگونه زنانگی مزخرف است

فمینیسم اواخر دهه 70 فمینیسمی بود که معتقد بود هرگونه زنانگی مزخرف است. پروژه سقط جنین اینجا کلید می‌خورد. قرص کوچک ضد بارداری هم در دهه 60 تولید می‌شود. در این دوره زمانی ایده آندروسنتریک دنبال و پیاده می‌شود.

کتاب جذابی به نام "زن بودن" از دکتر تونی گرت به فارسی ترجمه شده که پیشنهاد می‌کنم بخوانید. این کتاب گزارش می‌دهد در دهه 70 میلادی یعنی دوره مردمحور جریان فمنیسم، زن‌ها چه تعابیری به کار می‌بردند؟ چطور لباس می‌پوشیدند؟ چطور حرف می‌زدند یا در چه ساحت‌هایی صحبت می‌کردند که بیشترین شباهت را به مردان پیدا کنند. در این کتاب اطلاعات بسیار عجیبی از آن دوره ذکر شده است. این جریان تا دهه 90 یعنی دو دهه دوام می‌آورد.

الگوی آموزشی سوم: زن‌محوری و نقد مردانگی

مردها باید زن شوند!

در دهه 90 بعضی از فمنیست‌ها به این نتیجه می‌رسند که ما یک عنصر بسیار با ارزش و گرانبها را از دست دادیم؛ مهربانی‌ها و همدردی‌های زنانه. از طرفی اینها به تصور خودشان منتظر بودند قرن بیستم قرن پایان جنگ‌ها باشد ولی دیدند مردان به خاطر ثروت و قدرت مدام جنگ درست می‌کنند و جریان‌های خشنی در دنیا پدید می‌آید. البته فقط به این دلیل هم نبود و اگر بخواهم بحث کنم بحث‌های مفصلی دارد اما به طور کلی مواردی که ذکر شد و دلایل دیگری مثل شکست‌های پروژه اشتغال زنان و... ایده جدید دیگری به فمینیسم داد که ما به جای اینکه زن‌ها را مرد کنیم، مردها را زن کنیم.

تقدیس زنانگی؛ برترین خصوصیات، خصوصیات زنانه است

بنابراین برخی فمنیست‌ها مدعی شدندبرترین خصوصیات، خصوصیات زنانه است. و در حالی که خانم سیمون دوبوار در 1949 کتاب جنس دوم را می‌نویسد و می‌گوید زن‌ها به خاطر زن بودن جنس دوم هستند. در مقابل خانم هلن فیشر در دهه 90 کتاب جنس اول را می‌نویسد و می‌گوید اتفاقاً زن‌ها به خاطر زن بودنشان جنس اول هستند.

ترجمه اشتباه فمنیسم در داخل ایران!

تا این دهه موضع فمنیسم هنوز مشخص نیست که بالاخره برابری خوب است یا عدم برابری خوب است اما فمنیسم در داخل چگونه ترجمه می‌شود؟ اینکه تمام دنیا به برابری و تساوی حقوقی رسیدند فقط ایرانی‌ها هستند که تساوی کامل حقوقی ندارند. می‌خواهم بگویم فمینیسم در ایران بسیار غیر واقعی منعکس شده و می‌شود.

تکثرگرایی شدید حاصل دو قرن تجویز الگوهای فمنیستی

جالب است بدانید ما اصلاً فمینیسم نداریم فمینیزم داریم و این اصطلاحی است که خودشان به کار می‌برند چون ایسم جمع بسته نمی‌شود ولی این‌ها به عمد ایسم را جمع می‌بندند و این یک نماد و سمبل است یعنی دیگر کسی از یک فمینیسم صحبت نکند، فمنیست‌ها مختلف هستند و حتی الان کار به جایی رسیده که می‌گویند هر کسی فمینیسم خودش را دارد.

بنابراین در ارتباط با فمنیسم یک تکثرگرایی شدید وجود دارد. به این دلیل که پروژه فمینیسم و توتالیتر و تمامیت خواهی آن یعنی این گزاره‌های کلی که همه را مرد کنید، همه را زن کنید، شکست خورده است. همه این حرکت‌ها چون خلاف جریان طبیعی زندگی بشر است به مرور اشکالات خودش را رو کرد.

البته این را هم باید بگویم که فکر نکنید با عوض کردن یک کلمه روند تغییر می‌کند و همه چیز سر جای اولش برمی‌گردد. خیلی از تحولاتی که فمنیست‌ها در جوامع غربی ایجاد کردند، تحولات بی‌ بازگشت بوده است. به عنوان مثال در حال حاضر جوامع غربی برای برگشت بحث جمعیت خودکشی می‌کنند ولی نمی‌توانند وضعیت را تغییر بدهند.

تحولات بی بازگشت نسلی

یک کتاب بسیار فوق‌العاده در ارتباط با تحولات نسلی وجود دارد به نام نسل من (Generation Me). نویسنده کتاب که متخصص تحولات نسلی است و می‌گوید برای نوشتن این کتاب نیم میلیون پایان نامه به غیر از منابع دیگر خوانده است در کتاب خود نشان می‌دهد تحولات نسلی چگونه بنیاد برکن فرهنگ در آمریکا بوده است. او در این کتاب می‌گوید در دهه شصت یا هفتاد خانواده هنوز خانواده بود چون فمینیست‌ها تازه فعالیت خودشان را شروع کرده بودند. آن زمان وقتی می‌خواستند در تلویزیون بگویند این خانم باردار است نمی‌گفتند، باردار است می‌گفتند with baby با بچه است چون استفاده از واژه باردار را زشت می‌دانستند و حتی تعابیری که به کار می‌بردند کاملاً حساب شده بود.

پتانسیل عجیب زنان در تغییر شیفت‌های پارادایمیک!

یک موضوع بسیار مهم وجود دارد و من این را از روی مطالعه به شما می‌گویم؛ هرجایی که تاریخ دچار شیفت پارادایمیک عجیب و غریبی شده بحث زنان در مرکز آن بوده است.
اینکه دنیای سقراطی اخلاق‌گرا به دنیای اجتماعی شده و لذت محور سوفیسطی تغییر کرد، محور این تغییر زن بود. در کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت در کنار همه بحث‌هایی که هست یک فصل درباره زن هم وجود دارد چون مسئله مهمی است. یکی از علل پیروزی انقلاب اسلامی تحول هویتی زنان و حضورشان در جریان انقلاب بود. اگر زنان تغییر کنند جامعه هم تغییر می‌کند چون خانواده تغییر می‌کند.

زنانگی در اندیشه دینی چگونه تعریف می‌شود؟

ممکن است ابهامی برای شما به وجود بیاید که آیا برخی خصوصیات زنان یا مردان یعنی بخشی از زنانگی و مردانگی برساخت نیست؟ قطعاً یک چیزهایی برساخت است و انسان قدرت برساخت شدگی دارد و قطعاً امر تربیت روی جنسیت اثرگذار است. اما تربیت باید درست باشد؛ هم در راستای امر زنانه مردانه و هم در راستای امر انسانی. در نگرش‌ اسلامی و تربیتی صحیح مسئله این است زنانگی و مردانگی را درست باید شکل داد.

در اندیشه‌های اسلامی گفته می‌شود دختر را پسر تربیت نکن و پسر را هم دختر تربیت نکن. لباس خیلی دخترانه تن پسر نکن و لباس خیلی پسرانه هم تن دختر نکن. چرا؟ چون طبیعتش نباید بد شکل بگیرد ولی یکسری اخلاقیات، اخلاق انسانی هستند. به عنوان مثال همه را باید شجاع، محترم و بدون خشونت تربیت کرد. بله مردان را باید رقابتی تربیت کرد چون مرد بزدل به هیچ دردی نمی‌خورد. شجاعت هم به معنای جواب‌های کوبنده به هر کسی دادن نیست، شجاعت در اسلام کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ یعنی سخن حقى است که به پیشواى ستمگر گفته شود.

یا به عنوان مثال پیامبر(ص) بارها می‌فرمایند این دختران مهربان بهشتی هستند اگر این مورد و این مورد را هم رعایت کنند یعنی مهربان تربیت کردن دختران موضوعیت دارد و به معنای پخش مهربانی در کل عالم است. پس بد است این را حذف کنیم. در حالی که ما آرام آرام اجازه دادیم به اسم فمینیسم یا شجاعت، بخشی از پاسبانان اخلاق در جامعه یعنی زنان تبدیل شوند به افرادی که به راحتی رکیک‌ترین فحش‌ها را بر زبان می‌آروند! در حالی که ارزش‌های زنانگی مثل وقار و مهربانی و مهر مادری همیشه نقطه امتیاز زنان بوده و نباید این ارزش‌ها را به راحتی از دست بدهیم.

کسانی هم که رویکرد تربیتی زن محور دارند، قائل هستند مدیریت و سیاست باید زنانه شود تا دیگر جنگی نباشد. یعنی آنها هم به این رسیده‌اند که همدردی، دلسوزی و اخلاق زنانه دنیا را نجات می‌دهد. چه زمانی به این واقعیت رسیدند؟ زمانی که بعد از 60، 70 سال زنانگی را از بین بردند.

زنانگی واقعیت بزرگی است

زنانگی واقعیت بزرگی است و شما نمی‌توانید بگویید زنانگی فقط یعنی 9 ماه بچه‌ای را با خود حمل کردن و به دنیا آوردن! زنانگی در وجود هر زنی پخش است. ولی قطعاً امر تربیت روی جنسیت اثرگذار است. مثلاً فردی می‌تواند بگوید مهربانی و محبت در ذات دختر من هست ولی من می‌توانم از او یک اژدها هم بسازم و واقعاً تا حد زیادی می‌شود این کار را کرد.

البته مواردی هم هست که برخی خصوصیات به غلط برچسب زنانه مردانه می‌خورد یا بزرگ شدن بی‌قواره امر طبیعی در اثر تربیت غلط را داریم. مثلاً ممکن هست بگویند زنانگی یعنی بزدلی همانطور که زمانی می‌گفتند آسه برو آسه بیا تا گربه شاخت نزنه یا مثلاً با این اصطلاح که پسر است دیگر برخی پرخاشگری‌ها را امری طبیعی جلوه دهند. این درست نیست و باعث می‌شود امر طبیعی بی‌قواره در وجود ما بزرگ شود.

جدال با واژه‌ها؛ ممنوعیت استفاده از اصطلاحات کتاب مقدس

پس جریان فمنیستی که در دانشگاه مقر گرفت نظریه‌پردازی را شروع کرد. اول از کلمه gender یا جنسیت به عنوان یک اصطلاح دانشگاهی و مفهوم علمی برای اشاره به بر ساخت‌های زنانگی و مردانگی و بیان ضرورت اینکه ما باید تحول ایجاد کنیم، استفاده کردند. و سپس این تغییرات را در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ و... اعمال کردند. سپس در یک برهه‌ای گفتند شما نگویید man (مرد) و woman (زن) بگویید male(مذکر) و female(مونث).

حالا اشکالش چیست؟ می‌گویند وقتی شما می‌گویید مرد(man) و زن(woman) یا human اینها اصطلاحات کتاب مقدس هست و مرد بودن و زن بودن را درونی می‌کند و به ایدئولوژی وصلشان می‌کند. یعنی مرد بودن و زن بودن را یک گونه انسانی تعریف می‌کند و می‌گوید گونه انسانی، موجود اخلاقی است و عقل دارد و یک جاهایی باید برای مسائل جنسی خودش به خاطر اخلاق یا عقل و یا دین ترمز بگذارد چون انسان موقم به این چیزها است.

تلاش برایطبیعت بنیاد کردن امر جنسی و دور کردن آن از امر اخلاقی!

اما وقتی شما می‌گویید مونث و مذکر مثل مرغ و خروس یا گاو نر و ماده که اصلا برای آنها اخلاق مطرح نیست در این حالت امر جنسی به شدت طبیعت بنیاد می‌شود. همانطور که آنها قصه‌های اخلاقی ندارند شما هم برای این مسئله فکر اخلاقی نکنید.

این ایده مثل یک بلدوزر و جاده صاف کن جلو می‌رودو به دنبالش رسانه‌ها این را عمومی می‌کنند و آن را به امر اجتماعی تبدیلش می‌کنند.بعد از آن همه جا از واژه male(مذکر) و female(مونث) استفاده کردند. اصرار خانم هلن فیشر در کتاب جنس اول همین است؛ او عامدانه از واژه مرد و زن استفاده نمی‌کند و مکرر می‌نویسد گونه مذکر و گونه مونث.

ایده‌ای که بولدوزر و جاده صاف کن انقلاب جنسی در غرب شد

شاید شما بگویید علاسوند خیلی مته به خشخاش می‌گذارد اما این بحثی است که علاوه بر آنکه افراد زیادی بر آن صحه می‌گذارند، شواهد زیادی برای اثبات آن وجود دارد و من طی مطالعات متعددی که خودم ازکتاب‌ها داشتم فهمیدم.

خانم شارون اسپیتر یکی از کارشناسانی است که در نوشتن سند 2030 مشارکت داشته است. و در سایتش تقریباً شصت هفتاد صفحه مطلب درباره این موضوع نوشته است. من خیلی سال پیش این مطالب را یعنی زمانی که بحث سند 2030 داغ بود خواندم. او می‌گوید خیلی تلاش کردم که از واژه مرد و زن در سند استفاده کنم ولی نگذاشتند و گفتند باید از واژه gender استفاده کنید. این اتفاق سال 2015 می‌افتد. اما چرا این اتفاق آن موقع می‌افتد؟

اول دایره جنس را کوچک کردند بعد آن را انکار کردند

آن زمان از دعوای man (مرد) و woman (زن) عبور کرده بودند یعنی دنیا قبول کرده بود male(مذکر) و female(مونث) باشد. اما وقتی از واژه (مذکر) و female(مونث) استفاده می‌شود یعنی یک مذکر و مونث طبیعی هست.درست است که این مذکر و مونث طبیعی را از تمام خصوصیات روحی و روانی و رفتاری خالی کردند و فقط یک بدن محض گذاشتند اما هنوز این واژه می‌گوید ما جنس طبیعی را داریم و نمی‌توانیم کتمان کنیم.

از سال 2000 به بعد اتفاق‌های بسیار عجیب دیگری می‌افتدو اینها به این سمت می‌روند که چه کسی گفته جنس طبیعی یعنی زن مرد؟!دیگر ما چیزی به نام جنس نداریم. هر چه هست gender است. یک زمانی آمدند دایره جنس را کوچک و کوچک کردند و گفتند جنس طبیعی این است، 2000 به بعد گفتند ما اصلاً جنس نداریم. ما یک جندر داریم.

جنس فقط دو نوع مرد و زن نیست؛ تکثر جنس یا به عبارتی فقط جنسیت داریم

جنسیت را میل و گرایش جنسی‌ مشخص می‌کند

الآن همه فرم‌ها کم کم دارند به این سمت می‌روند که می‌گویند جی G را بنویس. این جی یعنی gender . حالا جنسیت را چه چیزی تعیین می‌کند؟ میل جنسی یعنی گرایش تو به چیست؟ مردی گرایش تو به مرد است می‌شوی گی. زنی گرایشت به زن است می‌شوی لزبین. مردی گرایشت به هر دوتاست یا زنی گرایشت به هر دو تا است می‌شوی بای سکچوال. یا از نظر ذهنی خودت را آزاد می‌دانی می‌شوی ترنس و ترنسکچوال.

+ یعنی این رشته سر دراز دارد

اصلاً معتقد نیستی و معتقدی این حرف‌ها همه‌اش قصه است می‌شوی کوئر. بعضی‌ها هم جدیداً می‌گویند ما آی یا اینترسکس هستیم. جدیداً می‌گویند ما zoo هستیم یعنی حیوان باز یا پدوفیلی هستیم بچه‌باز. یعنی انقدر این مسئله جلو رفته است. و این یک پروسه حساب شده است. من چون رصد می‌کنم موضوع پژوهشی من gender بود دقیقاً دیدم چطور سال به سال دارد عوض می‌شود. ابتداً بحث انواع جنسیت‌ها مطرح بود و ما ال جی بی تی داریم بعد گفتند ال جی بی تی آی داریم بعد گفتند ال جی بی تی کیو آی داریم. بعد گفتند ال جی بی تی کیو پلاس داریم یعنی یک بعلاوه گذاشتند کنارش یعنی این رشته سر دراز دارد.من با خودم گفتم اینها چه خوابی برای ما دیدند که یک خرده بعد اخبار پدوفیلی آمد. از پارسال هم اخبار زوفیلیا آمد.

جهان از حقوق زنان عبور کرده؛ بحث اقلیت‌های جنسی مطرح است

نظریه جنسیت بعد از این مسائل به سمت انواع جنسیت‌ها و رواداری ال جی بی تی‌ها رفت. یعنی اگر زمانی بحث حقوق زنان مطرح بود در حال حاضر جهان از حقوق زنان عبور کرده و اصلاً برایش مسئله نیست. این در حالی است که آمریکا و دولت‌های اروپایی با تمام وجود برای ال جی بی تی‌ها کار می‌کنند. هزینه‌ای که دنیا برای ال جی بی تی‌ها به خصوص در امر رسانه خرج می‌کند حیرت انگیز است. وقتی نظریه‌ای در رسانه ضرب می‌شود، اتفاقات فرهنگی بزرگی ایجاد می‌شود وگرنه اینکه محققی ایده‌ای را در فضای آکادمی بنویسد تا عملاً از آکادمی وارد فرهنگ عمومی شود به لحاظ زمانی بسیار طول می‌کشد. سوالی بزرگی که به وجود می‌آید این است که چرا تبلیغات هنگفتی از سوی کشورهای غربی و آمریکایی برای تبلیغ ال جی بی تی ها صورت می‌گیرد و پشت پرده این موضوع چیست؟

پاسخ به این سوال و حقایقی پیرامون موضوع ال جی بی تی‌ها را در بخش دوم مصاحبه ادامه خواهیم داد.

به زودی منتشر می‌شود...

  • برچسب ها
  • فمینیست ال جی بی تی فرهنگ ایران