نشیب و فراز تاریخ اسلام مملو از نکات آموزنده است و هر رویداد تاریخی که شگرف باشد، عبرتهای آن نیز برای نسلهای بعد آموزندهتر است. نهضت سترگ و جاودانه عاشورای حسینی بزرگترین و تأثیرگذارترین حادثه دینی تاریخ اسلام است که عبرتهای فراوانی برای انقلابهای اسلامی و شیعی به ارمغان آورده است.
رویداد عظیم و تاریخی عاشورا از دیدگاه مقام معظم رهبری لبریز از نکات عبرتآموز برای مسلمانان است. ایشان با کالبدشکافی دقیق حادثه عاشورا، یکی از زوایای ناشناخته این واقعه را به ملت قهرمان و تحلیلگران شناساند و افق جدیدی فراروی محققان گشود تا امت همیشه هوشیار و در صحنه اسلامی ایران کاملاً مراقب دستاوردهای این انقلاب بزرگ اسلامی باشند و حادثهای دیگر همانند عاشورا در تاریخ تکرار نشود؛ زیرا جامعه اسلامی امروز ما همانند جامعه مسلمانان صدر اسلام همواره در معرض خطر قرار دارد.
حسین شیدائیان، پژوهشگر دینی، طی تحقیقی گزیدهای از مطالب مقام معظم رهبری در موضوع عبرتهای عاشورا و نکات آموزنده این نهضت از دیدگاه معظم له را گرد هم آورده تا بتوان آنها را برای حفظ انقلاب و دستاوردهای آن نصبالعین قرار داد.
زوایای پنهان عاشورا در کلام مقام معظم رهبری
نهضت حماسی و جاودانه عاشورای حسینی بیش از سایر رویدادهای مهم تاریخ اسلام کانون توجه نکتهسنجان و تحلیلگران تاریخی قرار گرفته است. در هر دورانی صاحبنظران و مفسران شیعی سعی کردند تا پرده از ابعاد و زوایای ناشناخته این حادثه بردارند. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تاریخشناس برجسته معاصر، در دهه 70 موضوع عبرتهای عاشورا را به عنوان یکی از زوایای پنهان تاریخ تحلیلی عاشورا مطرح کرده و افق جدیدی فرا روی تاریخ نگاران و تحلیل گران گشودهاند.
واژه عبرت از ریشه عبور و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است؛ به اشک چشم «عبره» گفته میشود چون از چشم عبور میکند. در تعبیر خواب نیز از این واژه استفاده شده؛ چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل میکند. به همین مناسبت به حوادثی که برای انسان پندآموز باشد عبرت میگویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلی راهنمایی میکند.
متون دینی هم انسانها را به عبرتگیری و درسآموزی حوادث تاریخی فرا میخواند. البته میان درسآموزی و عبرتگیری تفاوتهایی وجود دارد. در درسهای تاریخی و دینی بیشتر نکات پسندیده و مثبت ارزیابی میشود و سپس برای مخاطبان برجسته میگردد. اما در عبرتگیری و پندآموزی هم نکات منفی و هم نکات مثبت و مفید مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و علل و عوامل حادثه را برای آیندگان کنکاش میکند تا مایه عبرت شود.
آیات فراوانی در قرآن به سرگذشت ملتهای گذشته اشاره دارد و مطالعه کارکردهای مثبت و منفی و سرانجام آنها را برای آیندگان درس عبرت مینامد. امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، تاریخ و خصوصاً حوادث صدر اسلام دوران امیر المؤمنین (ع) و رویدادهای مشروطیت و تحولات معاصر ایران را معلم عبرتآموزی معرفی کرد و فرمود: «تاریخ و آنچه که به ملتها میگذرد، این باید عبرت باشد برای مردم.»
علل و زمینههای پیدایش حادثه عاشورا
مقام معظم رهبری با یک نگاه تحلیلی و درونکاوی به جامعه اسلامی، تغییر فرهنگ مردم و پیروان و یاران پیامبر (ص) را مبنای پیدایش زمینهها و علل اصلی حادثه عاشورا میداند و آن را در چند بخش یادآوری میکند:
1- عدم تشخیص تکلیف
در حالی که امام حسین (ع) با توجه به عنصر امر به معروف و نهی از منکر، قیام خود را آغاز کرد، برخی بزرگان اسلام و مردم عادی مسائل دیگر را مهم تلقی میکردند و از یاری امامشان باز ماندند.
رهبر معظم انقلاب در این باره میفرماید: «آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیای اسلام، افراد مؤمن و کسانی که مایل بودند بر طبق وظیفه عمل کنند، بودند و تکلیف را نمیفهمیدند، وضعیت زمان را تشخیص نمیدادند، دشمن اصلی را نمیشناختند، کار اصلی و محوری را با کارهای درجه دو و سه اشتباه میکردند و این همیشه یکی از ابتلائات بزرگ دنیای اسلام بوده است.»
2 - دنیاطلبی و فساد
خطرناکترین آفتی که خردورزان و نخبگان جامعه را از رسالت شرعی و وظیفه اصلی آنها دور میکند، گرایش به دنیاست. وسوسههای نفسانی برای حفظ مقام و موقعیت اجتماعی زمینهساز لغزش خواص در منجلاب شهوات و مادیات است که به مرور جامعه را به فساد میکشاند. پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید: «حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلَّ خَطیئَةٍ؛ منشأ همه گناهان دنیادوستی است.»
مقام معظم رهبری این موضوع را در آن دوران چنین توضیح میدهند: «یکی از چیزهایی که عامل اصلی چنین قضیهای شد این بود که رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیت مسئولیت ایمان را گرفت. همان مدینهای که اولین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدتی به مرکز بهترین موسیقیدانها و آوازهخوانها و معروفترین رقاصهها تبدیل شد تا جایی که وقتی در دربار شام میخواستند بهترین مغنیان را خبر بکنند، از مدینه آوازهخوان و نوازنده میآوردند. مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازادهها و بزرگزادهها و حتی بعضی از جوانهای وابسته به بیت بنی هاشم نیز دچار فساد و فحشا شدند.»
3- دوری از یاد خدا و معنویت
مقام معظم رهبری با اشاره به آیه 59 سوره مریم یکی از علتهای انحراف و گمراهی جامعه را که عامل شهادت امام حسین (ع) شد این گونه بیان میکنند: «ما باید بفهمیم بر سر آن جامعه چه بلایی آمد که سر بریده حسین بن علی(ع)، آقازاده اول شخص دنیای اسلام و پسر خلیفه مسلمین پسر علی بن ابیطالب (ع)، در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت مینشسته است گردانده بشود و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر افرادی به کربلا بیایند او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت برسانند و حرم امیرالمؤمنین (ع) را به اسارت بگیرند. در این زمینه حرف زیاد است من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح میکنم. قرآن جواب ما را داده است، آن درد را قرآن به مسلمین معرفی میکند. آن آیه این است که میفرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً؛ پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند و به زودی (سزای) اگمراهی (خود) را خواهند دید.»
عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی دو چیز است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت، حساب معنویت را از زندگی جدا مردن، توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن؛ و دوم دنبال شهوترانیها رفتن، دنبال هوسها رفتن و در یک جمله دنیاطلبی؛ به فکر جمعآوری ثروت و مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن؛ اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن.»
4- ایمان سطحی (عدم استقامت)
بیشتر مردم عراق در دوران امام حسین (ع) از آگاهی عمیق و معرفت دینی بهرهمند نبودند. امام حسین(ع) در وصف چنین مردمی میفرماید: «النَّاسَ عَبَیدُ الدُّنیا وَ الدِّینُ لَعِقَ عَلَى السِنَتِهِمْ یَحوُطُونَهُ مَادَرَّتْ مَعَا بِشُهُم فَإِذَا مُحِصَوا بِالْبَلاء قَلَّ الدِّیَانُونَ؛ این مردم بردههای دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان است، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است و آنگاه که در بوته امتحان قرار گرفتند، دینداران کم خواهند بود.»
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «اگر اسامی کسانی را که از کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشتند و دعوت کردند نگاه کنید، اینهایی که نامه نوشتند همه جزو طبقه خواصاند؛ طبقۀ زبدگان و برجستگان نامهها زیاد است. از کوفه صدها صفحه نامه و شاید چندین خورجین یا بسته بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعیان و شخصیتهای برجسته و نام و نشاندارها و همین خواص این نامه را نوشتند؛ منتهی لحن نامهها را نگاه کنید معلوم میشود که در بین خواص طرفدار حق چه کسانی جزو آن دستهای هستند که حاضرند دینشان را قربانی دنیاشان بکنند و چه کسانی هستند که حاضرند دنیاشان را قربانی دین بکنند. از خود نامهها میشود فهمید و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند بیشترند، نتیجه آن در کوفه شهادت مسلم بن عقیل میشود و بعد هم از همان شهر کوفهای که هجده هزار نفر آمدند با مسلم بن عقیل بیعت کردند، جمعیتی حدود بیست هزار یا سی هزار یا بیشتر بلند میشوند و به جنگ امام حسین (ع) در کربلا میآیند.»
5- دوری از ارزشهای دینی
هر چه فاصله زمانی و تاریخی زندگی سیاسی فرهنگی مسلمانان با دوران حیات طیبه رسول الله (ص) بیشتر میشد دیانت، تقوی و ولایتمداری در جامعه رنگ میباخت و ضد ارزشها در پرتو گرایشات مادی و ریاستطلبی جایگزین ارزشهای اسلامی میشد.
از این رو مقام معظم رهبری ضمن هشدار به کارگزاران کنونی جامعه، درباره یکی از عوامل حادثه عاشورا اشاره میکنند: «اگر مراقب نباشید، آن وقت جامعه همین طور به تدریج از ارزشها تهیدست میشود و به نقطهای میرسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی میماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش میآید - امتحان قیام ابیعبدالله (ع) - آن وقت این جامعه در این امتحان مردود میشود. [به ابن سعد] گفتند به تو حکومت ری را میخواهیم بدهیم، ری آن وقت یک شهر بسیار بزرگ و پرفایده بود. حاکمیت هم مثل استانداری امروز نبود؛ امروز استاندارهای ما یک مأمور اداری هستند؛ حقوقی میگیرند و همهاش زحمت میکشند. آن زمان اینطوری نبود، کسی که میآمد حاکم شهری میشد یعنی تمام منابع درآمد این شهر در اختیار او بود. یک مقدار هم باید برای مرکز بفرستد، بقیهاش هم در اختیار خودش بود، هر کار میخواست میتوانست بکند، لذا خیلی برایشان اهمیت داشت. بعد گفتند که اگر به جنگ حسین بن علی (ع) نروی، از حاکمیت ری خبری نیست. این جا یک آدم ارزشی یک لحظه هم فکر نمیکند، بلافاصله میگوید مرده شوی ری را ببرند ری چیست؟ همه دنیا را هم به من بدهید، من به حسین بن علی (ع) اخم هم نمیکنم، من به عزیز زهرا (س) چهره هم در هم نمیکشم، من بروم حسین بن علی (ع) و فرزندانش را بکشم که میخواهید به من ری بدهید؟ آدمی که ارزشی باشد این طور است. اما وقتی که درونتهی است، وقتی که جامعه، جامعه دور از ارزشهاست، وقتی که آن خطوط اصلی در جامعه ضعیف شده است، دست و پا میلغزد؛ حالا حداکثر یک شب هم فکر میکند؛ خیلی حدت کردند، یک شب تا صبح مهلت گرفتند که فکر کنند. اگر یک سال هم فکر کرده بود باز هم این تصمیم را گرفته بود. این فکر کردن ارزشی نداشت. یک شب فکر کرد، بالاخره گفت بله من ملک ری را میخواهم! البته خدای متعال همان را هم به او نداد. آن وقت عزیزان من! فاجعه کربلا پیش میآید.»
6- تساهل و تسامح خواص
غفلت و عدم بهرهبرداری صحیح از فرصتهای استثنایی و حساس تاریخ و نیز سستی خواص حق از حضور مؤثر و به موقع در صحنههای سیاسی ضرباتی جبرانناپذیر بر پیکره جامعه اسلامی وارد میسازد که تا قرنها آثار آن باقی میماند.
در فرهنگ روایات ائمه معصومین (ع) بهرهگیری مناسب از فرصتهای به دست آمده را غنیمت و از دست دادن فرصتهای طلایی و استثنایی را خسارت جبرانناپذیری میدانند که باعث غصه و اندوه میشود. حضرت علی (ع) میفرماید: «بادِرِ الْفُرْصَةً قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةٌ؛از فرصتها استفاده کن پیش از آن که از دست دادن آنها مایه اندوه شود.»
سستی و غفلتهایی که از جانب خواص حق و برخی علمای متعهد در دوران امام حسین (ع) پدید آمد، مهمترین عامل غلبه ظاهری بنیامیه بر عاشورائیان شد.
مقام معظم رهبری درباره حادثه کوفه و سستی یاران مسلم بن عقیل میفرمایند: «اگر خواص مسلم را تنها نمیگذاشتند، مثلاً صد نفر میشدند، این صد نفر اطراف مسلم را میگرفتند به خانه یکی از آنها میآمدند و میایستادند، دفاع میکردند، مسلم تنها هم که بود وقتی میخواستند او را دستگیر کنند چندین ساعت طول کشید. چندین بار حمله کردند، مسلم به تنهایی همه سربازان ابن زیاد را - همان عدهای که آمده بودند - پس زد. اگر صد نفر مرد با او بودند، مگر میتوانستند او را بگیرند؟! مردم باز هم اطرافشان جمع میشدند. پس خواص اینجا کوتاهی کردند که نرفتند اطراف مسلم را بگیرند!... حضرت مسلم با جمعیت زیادی راه افتادند. در تاریخ ابن اثیر نوشته است - به نظرم سی هزار اطراف حضرت مسلم آمدند، چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف او با شمشیر، به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند. اینها مربوط به روز نهم ذیحجه است. کاری که ابن زیاد کرد یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترساند، مادرها و پدرها را، تا بگویند با چه کسی میجنگید؟ چرا میجنگید؟ برگردید پدرتان را در میآورند، اینها یزیدند، اینها ابنزیادند، اینها بنیامیهاند، اینها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند. مردم را ترساندند. به مرور همه متفرق شدند! آخر شب - وقت نماز عشا - هیچ کس همراه حضرت مسلم نبود؛ هیچ کس و ابن زیاد پیغام داد که همه باید برای نماز عشا به مسجد کوفه بیایند، نماز را با من به جماعت بخوانند. تاریخ مینویسد: برای نماز عشا پشت سر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیت شد. خوب چرا چنین شد؟! من که نگاه میکنم میبینم خواص مقصرند؛ همین خواص طرفدار حق مقصرند، بعضی از این خواص طرفدار حق در نهایت بدی عمل کردند.»