11 آذر ماه مصادف است با یکصدمین سالروز تولد جلالآل احمد، نویسندهای که پنج دهه پس از زندگی و مرگ او هنوز از ذرهای از اعتبار و اعتنای نام او در محافل ادبی و در نقد و نظرها کاسته نشده است. یکی از مهمترین ابعاد وجودی آل احمد توجه او به پیرامونش برای گزارش و خلق کلمه و روایت برای مردمان سرزمینش بود.
شاید به همین اعتبار است که او بخش زیادی از زندگی خود را صرف سفر به بخشهای مختلف سرزمین خود کرد و از آنچه دیده بود برای آنها روایت(تکنگاری) کرد. مهمترین ویژگی این تک نگاریها جزئینگری نویسنده در کشف واقعیت و نیز صراحت بیان او در روایت و طنازی و برندگی متن به شمار میرود.
با این همه شاید مهمترین وجه از زندگی و فکر او که این روزها میتواند بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد کنشمندی نویسنده در گرفتن پیام از پیرامونش و انتقال آن به مخاطبانش بوده است.آل احمد(چه با اندیشه و نوع تجزیه و تحلیل او موافق باشیم و چه نباشیم) خود را ملزم به کشف پدیدههای در حال رویداد پیرامونی خود میدانست و میپنداشت از آنها باید به زبان داستان یا روایت برای مردم و مخاطبان و حتی آیندگان صحبت کند.
یکی از مهمترین وجوه زیست و زندگی او نیز به همین اعتبار در سفر و سفرنامه نویسیهای او شکل گرفت. او بخشهایی خاص و کمتر دیده شده از سرزمینش را دید و درباره آنها نوشت و خارج از سرزمین خود نیز با همین منش دست به سفر زد، یکی از سفرهای پراتفاق او در سال 1341 به سرزمینهای اشغالی فلسطین بود. سفری هجده روزه که در پایان دومین سفرش به اروپا و پیش از مراجعت به ایران شکل گرفت و ماحصل آن نیز کتابی با عنوان سفر به ولایت عزرائیل شد.
این سفر درست در زمانی شکل میگیرد که رژیم اسرائیل تلاش دارد تا سرزمینهای اشغالی را به کشور جعلی اسرائیل تبدیل کند. مستشاران اسرائیلی در ایران در حال تبلیغ بسیار برای سفر روشنفکران به این کشور و صحبت درباره ساختار آن در جامعه ایرانی هستند. بسیاری از همقطاران سوسیالیست مسلک آل احمد نیز به این سرزمین راهی شده و شیفتهوار از تبلیغات موجود از آن سخن میرانند.
آل احمد اما بنا ندارد دیکتهای نادیده بنویسند. او باید آنچه را روایت کند که میبیند. او در زمانهایی قدم به این سفر میگذارد که یکسال تا کودتای 28 مرداد باقی مانده است. نهضت ملی شدن صنعت نفت شکست خورده و او احساس میکند که کشورش در آستانه یک رویداد بزرگ است و او این اتفاق را در قالب نامههایی که میان او و همسرش رد و بدل شده پیشگویی میکند.
او در این سفر کوتاه به روایت متن سفرنامه و نظر بسیاری از منتقدان با توجه به اینکه از سالهای قبل با کیبوتصهای اسرائیلی(مزرعههای اشتراکی) آشنا شده است، به دنبال یافتن بهتر این اقتصاد سوسیالیستی و دهقانی است که در مییابد این اقتصاد که توسط یهودیان مهاجر روس و لهستانی در سرزمینهای اشغالی ابداع شده هرچه میگذرد بیشتر رو به افول است. این روایت که حاصل مشاهدات او از این سرزمین و پیش از آغاز جنگهای نظامی در آن و مبدل شدن مساله این کشور به یک اعتراض بینالمللی و جهانی شکل گرفته، پس از انتشار در ایران با انتقادات بسیاری همراه میشود.
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که آن زمان از طلاب مبارز و جوان بودند درباره واکنش خود به این مقاله و سفر اینگونه روایت میکنند: «آمدم تهران (البته نه اختصاصاً برای این کار). تلفنی با او تماس گرفتم. و مریدانه اعتراض کردم. با این که جواب درستی نداد، از ارادتم به او چیزی کم نشد. این دیدار تلفنی برای من خاطرهانگیز است. در حرفهایی که ردوبدل شد، هوشمندی، حاضرجوابی، صفا و دردمندی مردی که آن روز در قله ادبیات مقاومت قرار داشت، موج میزد...» (مقدمه سفر به ولایت عزرائیل، انتشارات مجید، چاپ پنجم، صفحه 36).
آل احمد چند سال پس از این اتفاق و در واکنش به حمله اسرائیل به مصر، سوریه و اردن مقالهای با عنوان «آغاز یک نفرت» مینویسد و در آن با اذعان اینکه رفتاری که دیروز نازیها با یهود کردهاند، امروز یهود به کمک وجدان ناراحت اروپا و آمریکا دارد با اعراب میکند؛ به این مساله میپردازد که باید تکلیف خودمان را با این رویداد مشخص و سمت خودمان را در تاریخ برای مواجهه با این اتفاق مشخص کنیم و انتخاب او سمت مردم و سرزمین فلسطین است.
این رفتار او نمادی از کنشمندی درباره یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی اجتماعی در زندگی و زمانه نویسندهای بود که حیات خود را با کنشمندی و اطلاع رسانی به زمانه خود تعریف کرده بود. او آرمانگرایی و گزارشنویسی را با هم ترکیب و در خدمت هم درآورد و ماحصل آن روایتی شد که سالها پس از مرگ او هنوز محل رجوع و تامل است.رفتار آل احمد با چنین پدیدهای و نوع کنشمندی او در مواجهه با آن میتواند سرمشقی باشد برای بسیاری از اهالی قلم در زمانه ما که هنوز پس از مشاهده موج روزافزون جنایات رژیم صهیونیسیتی علیه مردم غزه در واکنش به آن تردید یا کمکاری دارند و سمت خود را در این گستره تاریخی مشخص نکردهاند.